روژانروژان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره

نگاره روژان

فرح آباد؛ اردیبهشت 93

عزیز دلم روژانم 23 اردیبهشت ساعت 5صبح از خونه به اتفاق بابائی و مامانی و خاله پریچهر حرکت کردیم به سمت شمال شهر فرح آباد(خزرآباد). البته به مامان سوری هم گفته بودیم که بیاد اما میخواست بره مراسم دعا واسه همین گفت ایشالا یه باره  دیگه. ساعت حدودای 11صبح بود که رسیدیم بعد از کلی سوال پرسیدن و ادرس گرفتن به سوئیتمون رسیدیم. جای خوب و تمیزی بود. عزیزم درسته که پارسال عید هم رفته بودیم شمال اما تو دریا رو حس نکرده بودی یعنی نمیدونستی چیه. اما امسال خوب میفهمیدی دریا چیه آب چیه و ... اونجا یه پارک داشت که تا میدیدی میگفتی پارک تاب تابی .الهی قربونت برم که اینقدر شیرینی. اونجا ÷شه هم داشت . اینقدر قشنگ میگفتی پشه که ما مدام بهت...
29 ارديبهشت 1393
1